با عرض سلام خدمت عزیزان 

بحثی را آغاز کردیم که در آن مطرح شد که دین باید تابع واقع و حق باشد و بعد بیان شد که برای دستری به واقع ، چهار راه در پیش رو داریم که هیچ کدام از انها ما را از دیگری بی نیاز نمی کندو از اولین و اساسی ترین منبع کسب علم و معرفت برای دستیابی به حقایق کمی صحبت شد و عرض شد که معرفت حسی و تجربی که به معرفت علمی شهرت دارد ، اساسی ترین منبع و مادر همه ی معارف بشری است و برای تبیین چرائی نامگذاری این منبع به این نام مقدمه ای مطرح شد که در آن علم دو قسم می شود یا حضوری و یا حصولی و تعریف هر کدام هم بیان شد. 


اما ادامه ی مطالب در وجه نامگذاری معرفت علمی به اساسی ترین منبع کسب علم:


انسان زمانی که متولد می شود هیچ علم و آگاهی ای ندارد و منظور از این علم ، علم حصولی است نه علم حضوری به این معنا که بیشترین علوم بشری علم های حصولی هستند یعنی به خود اشیاء علم ندارد بلکه به وصف آن ها و به تصویر ایجاد شده از شیء خارجی علم دارد و تمام علوم دانشگاهی و مراکز علمی معمولا از این نوع است و انسان به این مراکز می رود تا تصوری صحیح از واقع خارجی داشته باشد نه اینکه خود آن مسائل مورد بحث علوم را به علم حضوری بیابد بلکه چنین امری از حیطه ی این مراکز خارج است و به عهده ی علمی دیگر است که بعدها در علم و معرفت شهودی به اجمال از آن بحث خواهیم کرد.


در هر حال انسان با تولد خود به هیچ چیزی بلا استثناء علم حصولی ندارد ولی علم حضوری به اموری دارد مثلا علم به خودش دارد و می داند که هست ، علم به گرسنگی خود دارد لذا گریه می کند و غدا را طلب می کند و زمانی که درد دارد گریه می کند و بیماری و درد خود را ابراز می کند و...  و به بعضی از اشیاء محدود علم دارد لکن تأکید می کنم علم حضوری دارد و نه حصولی و انسان در بدو تولد صفحه ی ذهن و دل او خالی از هر علمی حصولی است و زمانی که بزرگ می شود شروع به تفحص می کند لکن نه با عقل خود بلکه با حواس خود لذا شیء را لمس می کند و می فهد این این شیء مثلا نرم است و یا این غذا را بو می کند و می فهمد که این غذا شیرین است و در نتیجه از حواس خود استفاده می کند و اشیاء را هر کدام به مورد خود با وصفش می فهد مثلا وقتی عروسکی را لمس میکند که نرم است ، او کشف می کند که این عروسک نرم است و یا زمانی که لباسی  را می بیند که قرمز رنگ است می گوید :این لباس قرمز رنگ است و...

معرفت تجربی 5 رکن دارد  یا از 5 طریق حاصل می شود:

1)حس بویائی و وسیله ی آن بینی 

2)حس چشائی(ذائقه) و ابزار آن چشم یا بصر 

3)حس بساوائی(لامسه) و ادات آن پوست 

4)حس شنیداری و وسیله ی آن گوش 

5)حس بینائی و ابزار آن چشم است 


جالب این جا ست که قرآن کریم از این مساله چنین تعبیر می کند:

 و الله أخرجکم من بطون أمهاتکم لا تعلمون شیئا و جعل لکم السمع و الأبصار و الأفئدة لعلکم تشکرون  ﴿۷۸﴾سوره ی نحل 

 و خدا شما را از شکم مادرانتان-در حالى که چیزى نمى دانستید- بیرون آورد، و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، باشد که سپاسگزارى کنید. (۷۸) 


بإذن الله سبحانه در مطلب بعدی توضیحی بیشتر و البته کمی با رویکری قرآنی در مورد این بحث صحبت خواهیم کرد و اهمیت این معرفت علمی(تجربی) را با لسان قرآن در عرصه ی هدایت بشری بازگو خواهم کرد. 

موفق و مؤید باشید