با سلام خدمت دوستان عزیز 

امروز در مورد مساله ای بسیار حائز اهمیت بحثی مختصر را آغاز خواهم کرد به اذن الله سبحانه. لطفا به مطالب ذیل توجه کنید تا از آن مساله ی مهم آگاه شوید:


1)عمل تابع فکر است و هر کس هر کاری کند در حقیقت از فکر او نشئت گرفته است. 


2)طبق تعریف شاملی که بعضی از علما از کلمه ی دین ارائه میدهند همه دارای دین هستند ولو شخص متدین به ادیان آسمانی نباشد .

و آنکه ادعا کند که من دین ندارم و به چیزی پای بند نیستم ادعائی بیش نیست چون او متدین به بی دینی است و در زندگی خود ضرورة از قانونی تبعیت می کند 

نتیجه ی دو مطلب پیش :پس همه متدین به تفکرات و رفتارهای نشأت گرفته از افکار خود هستند.  اگر فکر صحیح باشد ، دین او صحیح و الا از دین اشتباهی تبعیت می کند.


***لکن فکر صحیح که منبع اساسی عمل است چیست؟


فکر صحیح همان  فکر حق ،آن چه که باید از آن تبعیت کرد و دین خود قرار داد حق است . این جمله ای است که بر همه ی زبان ها جاریست . 

**سوال اولی که به وجود می آید آن است که حق چیست و به چه معناست؟ 


حق کلمه ای است عربی که در لغت به معنای واقع و آنچه که حقیقتا در جهان و عالم موجود است پس وقتی می گوئیم این حق است یعنی این مطابق با واقع است و این همان چیزی است که در واقع موجود است. 

انسان باید سعی کند که آنچه در واقع موجود است را دین خود قرار دهد و از آن تبعیت کند و به نظر نمی آید که کسی دوست داشته باشد از توهمات و امور غیر واقعی تبعیت کند 


**)سوال دوم: اما سوال دیگری که به وجود می آید آن است که چه  منابعی برای رسیدن به آن حق وجود دارد:


اما جواب: منابعی برای رسیدن به حق موجود است که به شرح زیر است:

1)عقل در زمینه و حیطه ی فعالیتش 

2)وحی 

3)تجربه در محدوده ی خود 


ان شاءالله در مطالب بعدی توضیح بیشتری ارائه داده خواهد شد.


موفق و مؤید به تاییدات خدای تعالی و در پناه حجتش دوازدهم او باشید.