با سلام خدمت دوستان محترم ،  در مطلب پیش عرض شد که هیچ منافاتی بین شجاعت شخص و نگرفتن حق خود و دفاع از همسر خود  از طریق قیام به جنگ وجود ندارد و برای تقریب مطلب به ذهن به سیره ی نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله مثال زده شده تا از غرابت مسأله کاسته شود.  

امروز مقصود از بیان این مطالب آن است که آیا حضرت امیر از بیان حق خود سکوت کردند یا خیر ؟  

متاسفانه آنچه در اذهان عامه ی مردم موجود است این است که اگر خلافت حق حضرت امیر علیه السلام بود پس چرا ایشان سکوت کردند و حق غصب شده ی خود را مطالبه نکردند و چرا آن را بازگو نکردند! حال که ایشان ساکت ماندند پس معلوم می شود که ایشان هیچ  داعیه ای نسبت به امر خلافت نداشتند و ایشان قضایای خلافت بعد از نبی اسلام مورد تایید ایشان است و الا چطور می توان فرض کرد که اسدالله الغالب در مقابل چنین انحرافات بزرگی سکوت کنند؟! پس حضرت امیر نه خود را خلیفه ی رسول الله می دانستند و نه داعیه ای نسبت به خلافت داشتند و آنچه که به ایشان نسبت داده می شود هیچ صحت ندارد. 


جواب:

ابتدا باید بین قیام به جنگ و سکوت فرق گذاشت و باید گفت که فرق بسیار بزرگی بین جنگ نکردن و سکوت فرد از گرفتن حق خود وجود دارد .

آنچه از لحاظ تاریخی ثابت است و ما با مستشکل موافقیم این است که حضرت امیر سلام الله علیه بعد غصب حق ایشان و ظلم به زهرای مرضیه ، جنگ نظامی یا قیام به سیف نکردند اما آیا ایشان در غصب حق خلافت وساکت ماندند ، این ادعای بدون دلیل است بلکه تاریخ خلاف آن را ثابت می کند و دوستان می توانند برای اثبات این مطلب به نهج البلاغه ، خطبه ی 3 معروف به خطبه ی شقشقیه یا کتاب (الغدیر) ، علامه امینی رحمة الله علیه و سایر کتبی که در این زمینه نگاشته شده مراجعه نمایند تا به وضوح بیابند که حضرت امیر هیچ گاه از بیان حق خود در خلافت ، کوتاه نیامدند و هر زمان که مناسب بود مسأله ی خلافت خود را به مردم و صحابه ی پیامبر گوشزد می کردند و حتی زهرای مرضیه سلام الله علیها خود به وضوح در مقابل غصب حق خلافت ایشان موضع گرفتند و کار ابوبکر و عمر و افرادی که با ابوبکر بعد از بیعت عمر با او بیعت کردند را شدیدا تقبیح کردند و آن را انحراف بزرگی از دین خدا شمردند که در خطبه ی معروف حضرت زهراء سلام الله علیها آن را بیان کردند و دوستان می توانند در این ضمینه به خطبه ی ایشان که طبق سنت حسنه ای که هر ساله خوانده می شود و در صدا و سیما در روز شهادت این بزرگ بانو پخش می شود مراجعه نمایند که ان شاءالله در مطلب بعدی در این زمینه بحث خواهیم کرد. 

پس مشخص شد که باید بین جنگ و سکوت فرق گذاشت و گفت که حضرت امیر سلام الله علیه جنگ نکردند ولی با این وجود سکوت هم نکردند.

اما  این که چه مصالحی ، موجب شد حضرت امیر جنگ و قیام به سیف نکردند ؟ 

1)مخالفان ابوبکر در خلافت ، کم نبودند جز این که اینها با وجود مخالفت با خلافت ابوبکر به حضرت امیر هم کمک نکردند تا حق خود را بستاند و افرادی که به کمک ایشان شتافتند جز 3 یا 4 نفر بیشتر نبودند.  به همین دلیل حضرت امیر در خطبه ای که به ایشان منسوب است فرمودند:به خدا قسم اگر به اندازه ی اصحاب طالوت یا به اندازه ی جنگجویان مسلمان در جنگ بدر ، ناصر و یار داشتم با شما جنگ می کردم تا به حق باز گردید.(بحار الانوار،جلد 28 ، صفحه ی 341)


2)نبی مکرم اسلام ، ایشان را امر به سکوت کرده بودند و از قیام در صورت نداشتن یاور نهی کرده بودند ، تا دین از اساس از بین نرود . از رسول اکرم وارد شده که خطاب به حضرت امیر فرمودند:(یا علی إنک ستبلی بعدی فلاتقاتلن):ای علی بعد از من مصیبت بر تو وارد می شود پس قیام مکن. (الغدیر،جلد 7 ،صفحه 173)

و در روایتی حضرت رسول خطاب به حضرت امیر فرمودند:اگر یاوری یافتی با آنها بجنگ و الا از جنگ دست بکش و جان خود را حفظ کن تا در حال مظلومیت به من ملحق شوی.(الاحتجاج،75 ،190)  

ابن ابی الحدید از بزرگان معتزلی اهل سنت در کتاب شرح نهج البلاغة، جلد 20 ،صفحه 32 می گوید:حضرت زهراء به علی گفت چرا قیام نمی کنی و ایشان را بر قیام وا می داشتند ، زمانی که مؤذن اذان سر داد و به شهادت به رسالت رسید ، حضرت امیر فرمودند که:آیا دوست داری که این ندا و این اسم از بین برود؟ حضرت زهراء پاسخ دادند:نه

حضرت به این مضمون فرمودند که: به این دلیل قیام نمی کنم . 

و روایات دیگری که در این زمینه در کتب اهل تسنن و شیعه فراوان است که مجال ذکر آن نیست .  


اسباب بسیاری برای جنگ نکردن حضرت امیر ذکر شده که به دلیل اطاله ی کلام از ذکر آنها صرف نظر می کنیم.  


منبع:دراسة و تحلیل حول الهجوم علی بیت فاطمة علیها السلام،صفحه ی:454 تا 456 ، عبدالزهراء مهدی  


منتظر بحث های بعدی باشید......

موفق و مؤید باشید........