با سلام خدمت عزیزان 

امروز می خوام داستان جالبی رو که یکی از علمای اهل تسنن معروف به نام جلال الدین سیوطی در یکی از کتابهاش ذکر کرده رو خدمتتون تقدیم کنم  که به شرح زیر است : 


انس می گوید روری با بلال و حضرت امیر به بازار رفتیم و حضرت امیر هندوانه ای ( و شاید هم خربزه ) خریدند و ما را به منزل خود بردند تا هندوانه را بخریم . در نهایت هندوانه تلخ درامد که حضرت امیر به بلال امر کردند که ان را پس دهد و زمانی که بلال برگشتند ، حضرت امیر فرمودند که آیا حدیثی را که پیامبر به من فرمودند را به شما بگویم ؟ نبی خاتم فرمودند که ای اباالحسن خدای سبحان محبت تو را از بشر و شجر اقرار گرفته و ان چه که ان را پذیرفته ، پاک و گورا شده و ان چه که ان را نپذیرد ، پلید و تلخ است . بعد حضرت امیر فرمودند که گمان کنم این هندوانه مرا دوست نداشته است .


📚منبع: الحاوی للفتاوی  للسیوطی  ج 2   ص   44