شادی کردن یک حقیقت و البته طبیعتی انسانی است؛ انسانی زمانی که برای او یک پدیده ای رخ می دهد که با تفکر و انگاره های او سازگار است، از آن رخداد خوشحال می شود؛ که البته دین این امر را انکار نمی کند بلکه بدان دستور می دهد و روزی را برای فرح و بهجت و خوشحالی تعیین می نماید و آن روزها را به خود منتسب می نماید؛ مانند اعیادی که بدان ها اعیاد اسلامی می گویند.

اما حقیقت این است که خوشحالی در رخدادهای مهم برای هر انسان منعی در دین اگر مخالف با اصول انسانی نباشد ندارد ولی باید دانست که خوشحالی و فرحی که مد نظر دین است بعد این که مشخص شد که انسان هدفی جز رسیدن به کمال خود و نزدیک شدن به انسانیت خود در بالاترین درجه با قدم نهادن در مسیر حقیقت ندارد، خوشحالی پیروی از حقیقت است؛ در این صورت، دین خوشحالی حقیقی را آن می داند که در راستای حقیقت و تحقق انسانیت انسان باشد و هر آنچه غیر از آن باشد و البته مخالف با اصول انسانی نباشد را هر چند انکار نمی کند ولی موقتی، غیر حقیقی و گذرا می داند.

قال الامام علی (ع): کل یوم لایُعصَی الله فیه فهو عید (1): هر روزی که در آن گناه نشود، عید است.

بنابراین بی ارزش بودن این گفته که «40 سال است که ما روی خوش به خود ندیدیم؛ چرا که خوشحالی در دین یا حرام است یا مکروه» روشن می شود و البته این سخن از آن جهت که از فرد غیر کارشناس هم صادر شده، ارزش آکادمیک و علمی ندارد و بی ارزشی ای بر بی ارزشی آن افزوده می شود یعنی افزون بر بی ارزشی خود جمله به دلیل نادرستی آن، بی ارزشی صدور آن از غیر کارشناس هم اضافه می شود.

پی نوشت:
1) نهج البلاغه، حکمت 420