خاله و عمه ی پسر خاله و پسر خاله ام آمده بودند مهمانی خانه ی ما؛ بعد از چند دقیقه پسر خاله ام که تقریبا هیچ تصوری درستی از دین ندارد گفت: یک روز یکی آمد و به من گفت: درست نیست زن ها روی موتور بنشینند و من به او گفتم بابا ول کنید؛ این دیگر چیست؟ این چه دینی است و...