روزى فاطمه زهرا علیها السلام در حالى که آثار ضعف و گرسنگى از چهره او نمایان بود، به حضور پدرش رسید رسول خدا (صلى الله علیه وآله) وقتى این حالت را مشاهده کرد، دستهایش را به سوى آسمان بلند نمود و گفت: خدایا! گرسنگى فرزندم را به سیرى تبدیل نما و وضع او را سامان بده....
وقتى که على علیه السلام فاطمه علیها السلام را از رسول خدا خواستگارى کرد، پیامبر مسرور و شادمان شد، تبسم نمود و فرمود: آیا براى این امر چیزى دارى؟
على علیه السلام عرض کرد: پدر و مادرم فداى شما یا رسول الله! ...تمام دارائیم یک شمشیر، یک زره و یک شتر آبکش (یا اسب) است و جز اینها چیزى ندارم....
حضرت علی وارد خانه شدند و دیگی روی آتش بود و امام حسن و حسین در کنار مادرشان گریه می کردنند؛ به حضرت فرمود : اینها از گرسنگی گریه میکنند...
حضرت امیر فرمود: پس در دیگ چیست ؟
حضرت زهرا: در دیگ، تنها آب است که براى دل خوشى فرزندانم بر سر آتش نهاده ام!