گفت : برایم قرآن بخوان
گفتم : من ؟
گفت : آری ، تو
قرآن را باز کردم و سوره ی نساء آمد و برایش چند آیه خواندم ، ناگهان دیدم که چشم نبی خاتم صلی الله علیه و اله و سلم پر از اشک شده است .
گفت : بس است ای ابن مسعود .....
یا أیها الناس قد جاءتکم موعظة من ربکم وشفاء لما فی الصدور وهدى ورحمة للمؤمنین
ای مردم! اندرز و موعظه ای از سوی پروردگارتان برای شما آمده است؛ و درمانی برای آنچه در سینههاست؛ (درمانی برای دلهای شما؛) و هدایت و رحمتی است برای مومنان.(سورة یونس, الآیة 57)
آیا تا به حال به قرآن کریم با چنین دیدی نگاه کرده ایم : کتاب پند و اندرز و موعظه که ما را بگریاند !!!! یا فقط به درس های اخلاق ، چنین می نگریم !؟!؟
این قرآن کریم توانست روح عالم هستی خاتم الانبیاء صلی الله علیه و اله و سلم را بگریاند ، چه شده که از خواندنش اشک نمی ریزیم.....
کمی با خود بیندیشیم.. تا کی چنین می خواهیم بمانیم.......
منبع: قصص الابرار ، الشهید مرتضی المطهری ، قصه ی ٦١ ، صفحه ی ٩٠, ٩١ ( با تصرف)