من و دوستم در باغی نشسته بودیم، منظره ی زیبایی داشت؛ و دوستم از منظره ی زیبای آن صحبت میکرد که چقدر آرامش آور است؛ کمی صحبت از بعضی از موضوع های اعتقادی کردیم؛ البته ناگفته نماند که دوستم کمی تفکر وهابی داشت.

 

بحث داغ توسل!

گفت: واقعا نمی فهمم وقتی که خدا هست و همه جا هم هست؛ چرا باید به دیگران توسل کرد؟

 

گفتم: من هم واقعا نمی فهمم که وقتی خدا هست و همه جا هم هست واقعا چرا تو آمدی در این باغ و به زیبایی آن توسل میکنی برای کسب آرامش؟ خب به خدایی که همه جا هست در خانه ات بنشین و از یاد و ذکر او کسب آرامش کن!

 

ای وهابی مشرک! خندیم

 

و بعد هر دو با هم خندیدیم....