باید گفت جایگاه روحانیت در بعد اجتماعی در اسلام جلوه میابد و به ویژه در امر حکومت و حکومت داری و سیاسی در سطح کلان و خرد.

در بعد اجتماعی و حکومت، حضور روحانیت در اسلام شرط است؛ بدین معنا که هر مسلمانی نمی تواند خود احکام حکومت را فرا بگیرد و متصدی امر حکومت شود و بدان احکام مرتبط با حکومت عمل نماید به طوری که نیازی به حضور یا بودن روحانیت به عنوان شرط حکومت داری نداشته باشد؛ بلکه اگر فردی بخواهد حکومت و سیاست در عرصه کلان و خرد جامعه را به عهده بگیرد، شرط تصدی حکومت، حضور روحانیت به عنوان شرعیت بخش آن خواهد بود و حکومت شخص بدون حضور روحانیت، در دیدگاه اسلام شرعیت ندارد.

اگر شخص بخواهد احکام اسلامی را فرا بگیرد و بخواهد به آن احکام در عرصه حکمرانی عمل نماید، چنین امری درست نیست بلکه حضور روحانیت به عنوان شرط تحقق حکومت خواهد بود و تا زمانی که روحانیت حضور نداشته باشد آن حکومت نه اسلامی است و نه شرعی.

بنابراین عمل به دین اسلامی در عرصه اجتماعی جز با حضور روحانیت ممکن نخواهد بود.