حضرت على علیه السلام در شب عروسى، همسر گرامیش حضرت فاطمه علیها السلام را نگران و گریان دید....
پرسید، فاطمه! چرا ناراحتى؟
پاسخ داد: یا على! پیرامون حال و رفتار خویش فکر کردم.....
حضرت على علیه السلام در شب عروسى، همسر گرامیش حضرت فاطمه علیها السلام را نگران و گریان دید....
پرسید، فاطمه! چرا ناراحتى؟
پاسخ داد: یا على! پیرامون حال و رفتار خویش فکر کردم.....
امام زین العابدین (ع) فرمود: اسماء به من گفت:
نزد جدتان فاطمه بودم او گردنبندی بر گردن آویخته بود که شوهرش علی بن ابیطالب از سهم غنایم جنگی خویش تهیه کرده بود.....
وقتی پیامبر به خانه وی آمد و چشمش به آن افتاد فرمود
حضرت علی وارد خانه شدند و دیگی روی آتش بود و امام حسن و حسین در کنار مادرشان گریه می کردنند؛ به حضرت فرمود : اینها از گرسنگی گریه میکنند...
حضرت امیر فرمود: پس در دیگ چیست ؟
حضرت زهرا: در دیگ، تنها آب است که براى دل خوشى فرزندانم بر سر آتش نهاده ام!