زمانی که یک انحراف بخواهد در جامعه ای یا فکری نفوذ کند، به طور علنی و روشن جنبش و حرکت خود را آغاز نمی کند بلکه نفوذ معمولا یک جنبش آهسته و نرم خواهد بود یا به تعبیری «بطیء التسلل»  خواهد بود ولی اگر این موریانه ی نفوذ در جایی بتواند جای خود را باز کند، چنان جامعه ای را دگرگون می کند که می تواند نیک را زشت و زشت را نیک جلوه دهد؛ حق را باطل و باطل را حق نشان دهد.


هدف نفوذ معکوس جلوه دادن حقیقت است تا در نتیجه انسان را از حقیقت که انسانیت او بدان محقق می بابد، دور نماید و او را بدینوسیله وارد حوزه ی حیوانیت کنند و او را به خوی حیوانیت عادت دهند؛ که در این صورت چنین جامعه ای نه تنها حقیقت را نمی خواهد بلکه میل به باطل خواهد یافت.


هدف نفوذ، نابودی حقیقت و در نهایت نابودی انسانیت است.